وبیان | webyan.ir

خانه مجازی وبلاگ نویسان استان بوشهر

وبیان | webyan.ir

خانه مجازی وبلاگ نویسان استان بوشهر

وبیان | webyan.ir

به دلیل به روز بودن وبیان از دیگر صفحه هات دیدن نمایید.

آخرین نظرات

۷۹ مطلب با موضوع «شهدا ودفاع مقدس» ثبت شده است

دوران اسارت(قسمت دوم)

| سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۱۶ ب.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ" کنگان فرهنگ" نوشت:

س: در دوران اسارت چه احساسی داشتید؟

پاسخ:دوران اسارات خیلی سخت گذشت،اوایل فکر می کردیم که دشمن حتما ما را خواهد کشت، اما پس ازگذشت چند ماه فهمیدیم که عراقیها دیگر دست به این کار نخواهند زد .اما امیدی به آزادی نداشتیم و بر این باور بودیم که  هرگز آزاد نخواهیم شد.

جاویدان لاله های دیار گلبار گلنگون

| سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۳:۴۹ ب.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ" گلنگون از دیار تنگستان" نوشت:


سالهاست پهندشت این گهر سرزمین ، نه از لاله های واژگون ، که از آلاله های سرفراز و برقرار تا بیکرانگی زمان لبریز و به خود می بالد تو فروزان اختران و دردانه شقایق های خفته در خود داری که بر گلدسته های نامی نامت و بر مناره ی افتخار این سامان تلالویی جاویدان دارند سبکبالانی که از خاک رهیدند و تا افلاک پر کشیدند و اذان شهادت و حدیث پایداری را سرودند .

" وبیان" به نقل از وبلاگ"دوراهک اینجاست" نوشت:

در سنگر نشسته بودیم. من بودم و موسی و قاسم دوراهکی. هردو پسر عمو بودند . من قرآن می خواندم . قاسم بعنوان بیسیمچی من بود . زیر چشمی به آنها نگاه کردم وگفتم:  چی شده؟ 

به بهانه سالگرد شهید قاسم دوراهکی

| سه شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۳۱ ق.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"دوراهک اینجاست" نوشت:


حسین محمدی + دوراهک اینجاست

زندگینامه شهید علی احمدی ( الیاس )

| يكشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۱۳ ب.ظ
" وبیان" به نقل از وبلاگ"بنه گز پر افتخار" نوشت:


شهید علی احمدی 
تاریخ تولد : 1343
نام پدر  : ماندنی
نام مادر : منیژه صحرا گرد
تاریخ شهادت : 1362/09/27
محل شهادت : موسیان
محل دفن : روستای بنه گز _ بهشت زهراء

دوران اسارت( قسمت اول)

| يكشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ق.ظ
" وبیان" به نقل از وبلاگ"کنگان فرهنگ" نوشت:

در جریان جنگ تحمیلی تعدادی زیادی از هموطنان در مقابل تجاوز دشمن و در دفاع ازعقیده و وطن خود، مردانه ایستاده و مقاومت نمودند.جمعی با ریختن خون خود، گروهی با تقدیم یکی از اعضای بدن و عده ای هم با

" بهترین هدیه جشن تولدم "

| چهارشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ب.ظ
چند وقتی بود که دلم عجیب گرفته بود. هر چه می گشتم دلیلی منطقی برای این حال خودم پیدا نمی کردم. البته گره و گرفتاری بود، اما دلم بخاطر چیز دیگری گرفته بود که خودم هم نمی دانستم چیست! شاید به جرأت می توانم بگویم در این چند وقت، هیچ چیز نمی توانست خوشحالم کند و بی بهانه گریستن، تنها مرهمی بود که ذره ای آرامم می کرد، اما کافی نبود. از زمین و زمان دلگیر بودم، تا جایی که با التماس از خدا آرامش خواستم. گفتم خدایا نمی دانم چه می خواهم و نمی دانم از چه گله کنم؛ اما خوب می دانم که تو می دانی. آخر خودت گفته ای از رگ گردن هم به من نزدیکتری. پس خودت آرامم کن و آبی باش بر آتش درونم.

چای خانه ی سنتی هاشم و ملوانان

| سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۵۸ ق.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"دیلمی یل" نوشت:

http://www.uplooder.net/img/image/10/3ff77c9b1aa3daab6149503954dce2c4/DSCF9476.JPG

نزدیک شیلات، آخر بازار کویتی ها، روبروی اسکله ای که قایق های ماهیگیری در آن پهلو می گیرند، « چای خانه ی سنتی هاشم و ملوانان » قرار دارد. قهوه خانه ای که به پاتوق ملوانان و صاحبان لنج و ناخداهای شهر تبدیل شده است، تک قهوه خانه ی شهر هر روز از 8 صبح تا 12 شب پذیرای تلاشگرانی است که در سایه ی آرامش قهوه خانه، چای بنوشند و گاهی قلیانی بر لب گیرند.

انسان افلاکی

| دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۵۶ ب.ظ