وبیان | webyan.ir

خانه مجازی وبلاگ نویسان استان بوشهر

وبیان | webyan.ir

خانه مجازی وبلاگ نویسان استان بوشهر

وبیان | webyan.ir

به دلیل به روز بودن وبیان از دیگر صفحه هات دیدن نمایید.

آخرین نظرات

۷۹ مطلب با موضوع «شهدا ودفاع مقدس» ثبت شده است

تقدیم به آستان والای تو، ای مادر صبور شهید

| چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۰۷ ب.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"بسیجی دانشجو" نوشت:

           باز امشب دل هوای یار کرده/ آرزوی حجله سومار کرده

خواب دیدم سجده را بر مهر دشت/ فتح فاو و ساقی والفجر هشت


خدایا..........

| سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۰۷ ب.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"صبح آدینه " نوشت:

دلم برایت تنگ شده

آری دل سیاه و گناهکارم برایت بیقرار است....

دوباره حال و هوای بهار است و مهمانی تو به پا شده

دلم برای مهمانی های تو تنگ شده


سفری زمینی به آسمان ایران...

| سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۲۲ ق.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"بسیجی دانشجو" نوشت:

ساعت 6 صبح....
گلزار شهدای بوشهر...
سفری زمینی به آسمان ایران...
آسمانی که بال می دهد برای پرواز..
آسمانی که بال داد برای عروجشان...
بچه ها یکی یکی سوار میشوند....

زندگینامه شهید جهانبخش جعفری

| شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۵۲ ق.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"بنه گز پرافتخار" نوشت:



شهید جهانبخش جعفری ( افتخاری بر پیشانی بنه گز )
نام پدر : اسماعیل
نام مادر : زینب جعفری
تاریخ تولد : 1337
محل تولد : آبادان
تاریخ شهادت : 1366
محل شهادت : آبهای خلیج همیشه فارس
محل دفن : جاوید الاثر

زندگینامه شهید

جهانبخش جعفری در سال 1337 در خانواده ای با ایمان و مذهبی در شهر آبادان پا به عرصه وجود گذاشت تا یکی از هزاران شهیدی باشد که جان شیرین خود را فدای اسلام و میهن خویش نماید . او 7 ساله بود که وارد مدرسه ابتدایی فرهنگ در شهر آبادان گردید و پس از دوره ابتدایی دوره سه ساله راهنمایی را در آموزشگاه ابن سینا در همان شهر آغاز نمود .

چشم انتظاری های "مادر شهید صبوری" پایان گرفت

| جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۴۱ ق.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"بصیرت افزایی و ولایتمداری" نوشت:

عکس هایی که مشاهده می کنید، متعلق هستند به "بانو صبوری".

 بسیاری از کسانی که پای ثابت مراسم تشییع شهدا هستند، این بانوی دوست داشتنی و خوش مشرب را می شناسند. بانویی سالخورده که همواره تصویر فرزند مفقودالاثرش را در دست می گیرد و در کنار تابوت شهدا، با چشمانی گریان قدم برمیدارد. 

عالمی نیکو

| دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۵۶ ق.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"حجـه الاسلام زایرحاجی واعظی لقب" نوشت:

دیدگاه موشکافانه فرهنگی ارجمند جناب آقای محمد مهدی ملاکی مدیر محترم سایت وزین فاریاب نیوز

جالِسِ العُلَماءَ یَزدَد عِلمُکَ وَ یَحسُن اَدَبُکَ وتَزکُ نَفسُکَ؛

با علما معاشرت کن تا علمت زیاد، ادبت نیکو و جانت پاک شود.

(غررالحکم و درر الکلم،ص430)

زبانم قاصر است از اینکه جملاتی کوتاه در بیان اوصاف شادروان مرحوم زایر حاجی واعظی لقب (رضوان الله)بیان کنم اما آنچه از بزرگان دریافتم وظیفه خود دانستم که به رشته تحریر درآورم.


زندگینامه شهید پرویز پور حمزه

| يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۴۳ ب.ظ


" وبیان" به نقل از وبلاگ"بنه گز پر افتخار" نوشت:

شهید پرویز پور حمزه
نام پدر : حسن
نام مادر : بمانی رنجکشان
تاریخ تولد : 1342
محل تولد : بوشهر
تاریخ شهادت : 1370/02/31
محل شهادت : خلیج فارس
محل دفن : روستای بنه گز _ بهشت زهراء

زندگینامه شهید

پرویز شهیدی از سلاله حسین ، سرداری از لشکر بی پایان حق و مبارزی از صف مسلمانان در برابر دشمن اسلام ، آمریکای جنایتکار بود . پرویز در روز عاشورای حسینی سال 1342 هجری شمسی در محله جبری شهر بوشهر چشم به جهان گشود به جهانی که از همان ابتدا چهره ناملایمات خویش را در مشکلات مختلف به خانواده اش نشان داده بود .

شلمچه چیست؟

| شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۳۴ ق.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"کویرزار بردخون" نوشت:

آری ! شلمچه شاهنامه بلند شهادت است ، دیوان عاشقی است ، شعرهای سرخ ، با واژه های خون ، به وزن عشق و قافیه هایی از جنس قلب پاره پاره عاشقی و در قالب غزل عشق و مثنوی بلند شهادت » ، دیوانی که شکسته دلان عارف با قلم استخوان و مرکب خون و با خط شکسته عروج نوشتند و این صفحه طلایی تاریخ ایران اسلامی را با خون دل تهذیب شده شان تذهیب کردند..


لینک مطلب در سایت حرف تو

دوران اسارت(قسمت آخر)

| جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۸ ب.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"کنگان فرهنگ" نوشت:

س: اگر امکان دارد از خاطرات تلخ و شیرین دوران اسارت بگویید(  یک خاطره تلخ و یک خاطره شیرین)

ج:دوران اسارت همه اش تلخ بود،هر لحظه ( مخصوص ماههای اول اسارت)فکر می کردیم ما را خواهندکشت، پنج روز مرا به زندان انفرادی بردند واقعا که سخت بود، در تنهایی فکرهایی به سراغم می آمد که بسیار مرا آزار می داد.هر چه در این مورد توضیح دهم قادر به انتقال احساسم به خوانندگان نمی باشم .حالا هم هر وقت به آن دوران فکر می کنم ، روحم آزارده می شود.اما شیرین ترین خاطره وقتی بود که خبر آزادی مان  شنیدم ،باورم نمی شد چند شب آخر خوابم نمی برد،

آهای اسرائیـــل حمله کن!

| جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۵۵ ب.ظ

" وبیان" به نقل از وبلاگ"سرباز ولایت" نوشت:


آهای اسرائیـــل !


در خبــــــرها شنیدم که می خواهی به ما حمله کنی .


اتفاقا تصمیــــــم بسیار خوبــــــی گرفته ای .


می خواهی با این کارت به همه نشان دهی که هیــــــچ ما را نشناختی .


درست است تو ما را نمی شناسی اما اجـــــــــداد ما را که یــــــــادت هست .


بچه های خیبـــــــــر را می گویم ،


بـــــــــدر را ،


خنـــــــدق و فتح المبیـــــــن را می گویم ،


والفجــــــر 8 و کــــــــربلای 5 را می گویم .



hormate-vatan.JPG