پدر جااااااااااااااااااان
" وبیان" به نقل از وبلاگ" ღرهسپـاریم با ولایت تا شـهادت ღ" نوشت:
می خواهم دنیا را بدهم برایم تنگ کنند
به اندازه " آغوش " تو
تا وقتی به آغوشت می رسم
بدانم همه دنیا از آن من است
دوستت دارم پدر
- ۰ نظر
- ۰۴ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۵۸
" وبیان" به نقل از وبلاگ" ღرهسپـاریم با ولایت تا شـهادت ღ" نوشت:
می خواهم دنیا را بدهم برایم تنگ کنند
به اندازه " آغوش " تو
تا وقتی به آغوشت می رسم
بدانم همه دنیا از آن من است
دوستت دارم پدر
" وبیان" به نقل از وبلاگ"روستای کلل دشتی" نوشت:
هر چند کمی فرج تمنا کردیم
آقا ز سر خویش تو را وا کردیم
شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم
با واژه انتظار بد تا کردیم .
" وبیان" به نقل از وبلاگ"جبهه فرهنگی فاطمیون" نوشت:
سلام اقاجـــان سلام!!
ای کاش آن اوایل که زبان گشودم نزدیکانم مرا به گفتن یا مهـــدی وا میداشتند.
ای کاش مهدکودک ها مهد آشنایی با تو بود.کاش درکلاس اول دبستان آموزگارم الفبای عشـــق تو
را برایم هجی می کرد و نام زیبای تورا سر مشق دفترچه تکلیفم قرار میداد.
" وبیان" به نقل از وبلاگ"بندرنشینان" نوشت:
الان که درحال نوشتن این مطلب هستم دربه دردنبال یک گوشی می گردم تابه خانه تلفن بزنم.آخه محمدطاها (برادرزاده ام)صبح به دنیاآمده.امروزصبح مامانم به آسایشگاه تلفن زدونفس نفس زنان وخوشحال به عنوان اولین نفرتولدمحمدطاهارابه من خبرداد.مامانم گفت وزن محمد2.3کیلوگرم هست.
" وبیان" به نقل از وبلاگ"ღ نگــــــــــــاه انتــــــــــــظار ღ" نوشت:
میخام از نامردی که در حقم شد بگم....از مردی که در حقم کردن بگم...
روز پنجشنبه ساعت 2ظهر وسط جاده که نمیشناختم راننده اتوبوس منو پیاده کرد و
شاگردش هم وسایلام انداخت کنار جاده و رفتن.راننده بهم گفت مرد نیستم پیادت نکنم
جلو چشم اون همه مسافر ی دختر کنار جاده پیاده کرد.
واقعی واقعی...حتما بخون
ـ
ـ
ـ
آغا ما داشتیم تو حیاط دوچرخه سواری میکردیم
یهــــــــــــ هـــــــــــــــــــــــــویی(افتادیم)
آبجیم از بالای پله ها شروع کرد به خندیدن
تو دلم گفتم به من میخندی؟!!!!