واقعی!!!!!!!!!!!!
| يكشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۰۴ ق.ظ
سلامــــ سلامــــ سلامــــ
واقعی واقعی...حتما بخون
ـ
ـ
ـ
آغا ما داشتیم تو حیاط دوچرخه سواری میکردیم
یهــــــــــــ هـــــــــــــــــــــــــویی(افتادیم)
آبجیم از بالای پله ها شروع کرد به خندیدن
تو دلم گفتم به من میخندی؟!!!!
شروع کردم به داد و فریاد
آخ پام ،وای پام...
پام شکست ،وای مامان...
اونم از بالا داشت منو نیگا میکرد و میگفت: شوخی نکن!!!
منم با صدای بلند گفتم پامو نمیتونم تکون بدم تو میگی شوخی نکن؟!
اونم گفت مطمعنی؟!شاید نشکسته باشه!!!!
(سرجاش خشکش زده بود و تکون نمیخورد )
برم به مامان بگم؟!!!!!
منم همینجوری آه و ناله میکردم
بابا کلی کیف کردیم...
اونم میخاست بره به مامانم بگه که بیاد که از جا بلند شدم و...
اون
من
خلاصه....
این بود قصه ما
- ۹۲/۱۱/۲۰