گلدون وبلاگی استان بـــوشهر/7
- ۳ نظر
- ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۲:۴۶
صدای باران از سردار سرلشکر احمد کاظمی می نویسد یا بهتر بگویم سردار لبخند ایران...
این روزها اساسی گرفتار امتحانات پایان ترم بودم، تقویم را نگاه کردم 19 دی یاد حاج احمد کاظمی دلم را زنده کرد. این روزها که سفر «جک استراو» ورد زبان خیلی ها شده است هیف آمدم از این حاجی با صفا مطلبی ننویسم.
19 دی ماه 92 هشتمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمیفرمانده نیروی زمینی سپاه است.
تولد غریبی ،است!
ساعت به صفر که می رسد اول اس ام اس می دهند،
هنوز اس ام اس را باز هم نکرده ای که زنگ می زنند!
برایت تولد، تولد، تولدت مبارک می خوانند و تو چقــــــــــــدر دلت صرف کردن فعل بعد را می خواهد!
کاش تولد من هم میماند برای بعد،
به کجای دنیا بر میخورد؟!
بخدا ای طبیعت به من زندگی میده خداجون بزن بارون طبیعتت رو زیبا کن
*این طبیعت خاییزه مال پارسال بوده ولی امسال متاسفانه هنوز روزگار بهم فرصت نداده که برم براتون عکس بگیرم ایشالله عکس های جالبی میگیرم براتون.....*
)
حسین جان از کدام سمت به تو نگاه کنم؟ از کدامین جاده به سوی تو آغوش بگشایم. تنها می توانم بگویم باغچه کوچک قلب مرا فراموش نکن. دستانم خالی است برای تو چیزی ندارم. اگر بپذیری دلم را در گل برگها می پیچم و به تو هدیه می کنم تا شایسته قدومت باشد. قبل از هر چیز میخواهم از علاقه ام نسبت به تو بگویم، از دلتنگیم به شلمچه بگویم....
" وبیان" به نقل از وبلاگ"نورالهدی"نوشت :
با سپاس از دخترانم فاطمه و مهسا غریب زاده دانش آموز کلاس سوم دبیرستان امابیها داستانک گردآوری شده آن ها را برای استفاده ی بزرگواران ثبت می کنم.سافر أب إلى بلد بعید تارکا زوجته و أولاده الثلاثة . سافر سعیا وراء الرزق و کان أبناؤه یحبونه حبا جما و یکنون له کل الاحترام. أرسل الأب رسالته الأولى ....