بروید اسرار الصلاة بخوانید (ده خاطره از سید مرتضی آوینی)
بچه شاه عبدالعظیم. متولد 1330. پدرش کارگر معدن بود. ریاضی خوانده بود اما ریاضی را دوست نداشت. عاشق نقاشی بود. کنکور هنر داد و طراحی قبول شد؛ دانشکده معماری دانشگاه تهران. متأثر از فضای اجتماعی و هنری آن سالها؛ شیکپوش ، خوشلباس و مغرور! آخرین آثار ادبی را میخواند. آخرین صفحات کلاسیک جاز و پاپ را میشناخت. شعر میگفت و فلسفه میخواند! بیشتر فلسفه غرب.
توی دانشگاه یک گروه همفکر درست کرده بود. عینک تیره میزد. موسیقی کلاسیک گوش میداد. ریش پرفسوری و سبیل نیچهای میگذاشت و طوری صحبت میکرد که بیشتر اشارههای روشنفکری بود. توی چمنهای دانشگاه دور هم جمع میشدند و تبادل شعر میکردند. بیشتر اهل شعر و ادبیات بود تا معماری و عکاسی.
- ۰ نظر
- ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۲