روز پدر....
- ۰ نظر
- ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۲۷
گفــت: با پدر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم،
دنیــــــــامو می سازم
خدایـــا!
به بزرگیـــــت قســـم …
توعکس های دست جمعی …
جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار …
آمیـــــن
" وبیان" به نقل از وبلاگ"دشتی دیار من" نوشت:
سخنی با مسئولین محترم بهداشت و درمان استان و شهرستان دشتی: پروردگارا بر داده هایت شاکریم و پیشانی سپاس بر خاک خضوع می سائیم و بر نداده ات صابر. بر مرگ عزیزانمان لفظ تقدیرت را جاری می دانیم و "رضاً برضاک" را زمزمه می کنیماین روزها مشکلات درمانی شهرستان دشتی مخصوصاً شهر کاکی تبدیل به قصه پرغصه ای شده که تمامی ندارد و مسئولان بخش درمان نیز با عدم پاسخگویی به مشکلات این حوزه رنج بیماران را دوچندان کرده اند. ناچاراً دست به دامان رسانه ها برای رساندن صدایمان به گوش مسئولین ذی ربط شده ایم. امیدواریم مسئولان ارشد درمانی استان پاسخگوی گله ها و درد دل های مردمی باشند قبول داریم شاید برخی از حرف هایمان به مذاق بعضی ها خوش نیاید اما واقعیت کنونی جامعه این گونه و کار خبر تنها نشان دادن حقایق است.
" وبیان" به نقل از وبلاگ"سلام بصیر" نوشت:
به تصاویر ذیل نوشته نگاه کنید. در این عکسها که در سالهای مختلف گرفته شده است کاملا واضح است که سنگ های این قسمت خاص در سنوات مختلف به اشکال گوناگون تعمیر گردیده حتی میخهای آهنی بکار رفته که از ترک های... مجدد جلوگیری شود اما محل باز شدن دیوار کعبه هنوز به وضوح قابل مشاهده است؛ همان محلی که برای مادر حضرت علی (ع) باز شد، و ایشان پس از سه از آن محل ، با نوزادی به نام علی بیرون آمدند.
عکس شکاف کعبه
در این عکسها که درسالهای مختلف گرفته شده است کاملا واضح است که سنگهای این قسمت خاص در سنوات مختلف به اشکال گوناگون تعمیر گردیده . حتی میخهای آهنی بکار رفته که از ترکهای مجدد جلوگیری شود در رکن یمانی اثر ترک واضح و آشکار است.
"پمپی؛ در ایام پادشاهی نرون از آبادترین شهرهای کشور ایتالیا بود. مردم این شهر به انواع گناه از جمله زنا در ملا عام حتی با حیوانات و کودکان مبتلا بودند، که ناگهان عذاب الهی فرا می رسد و طی فعالیت یک آتش فشان همگی نابود و تبدیل به سنگ می شوند(لازم است از گذاشتن این تصاویر عذر خواهی کنم ولی چه باید کرد)
وقتی
پا در مسیری می گذاری که تو را ب مقصدت هدایت می کند شاید رنج رسیدن ب
مقصد را نیز در ابتدای مسیر ب جان خریده باشی گویی یادآور آن گفتار “ گرعشق
حرم است سهل است بیابان ها! “ اما گاهی در مسیر اتفاقاتی رخ می دهد که بیش
از آنکه تو را محو تفکر رسیدن ب مقصد کند بیشتر وامی داردت ب اینکه چرا؟ و
هرچند این چرا پررنگ نباشد در ذهنت! اما می شود اینکه بنگاریش شاید در حد
بیان یک تجربه مشترک گوشزدی باشد که باشد...
گفتی : بنویسید آب ...
همه نوشتیم ...
گفتی : بنویسید بابا آمد ...
همه .... همه نوشتند به جز من ! یادت می آید خانم معلم ؟؟!!