دو قضیه عجیب
| شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ق.ظ
" وبیان" به نقل از وبلاگ"رویای ناتمام" نوشت:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
از مرحوم حاج شیخ مرتضى طالقانى در مدرسه سید نجف اشرف ، شنیدم که فرمود در این مدرسه در زمان
مرحوم آقاى سید محمد کاظم یزدى ، دو قضیه عجیب و متضاد مشاهده کردم ؛
یکى آنکه در فصل تابستان که عده اى از طلاب در صحن وعده اى پشت بام مى خوابیدند شبى از صداى هیاهوى طلاب از خواب بیدار شدم ،
دیدم همه طلاب به سمت صحن مى روند و دور یک نفر جمعند، پرسیدم چه خبر شده ؟ گفتند فلان طلبه
خراسانى (بنده اسم او را فراموش کرده ام ) پشت بام خوابیده بوده و غلطیده و از بام افتاده است .
من هم به بالین او رفتم دیدم صحیح و سالم است و تازه مى خواهد از خواب بیدار شود، گفتم او را خبر ندهید که
از بام افتاده است ، خلاصه او را در حجره بردیم و آب گرمى به او دادیم تا صبح شد و به اتفاق او به درس مرحوم
سید حاضر شدیم و قضیه را به مرحوم سید خبر دادیم
سید خوشحال شد و امر فرمود گوسفندى بخرند و در مدرسه ذبح کنند و گوشتش را بین فقرا تقسیم نمایند. بعد
از چند روز در همین مدرسه همان طلبه یا طلبه دیگر (تردید از بنده است ) در سرداب سن به روى تختى که
ارتفاعش از دو وجب کمتر بود خوابیده و در حال خواب مى غلطد و از تخت مى افتد و بلافاصله مى میرد و جنازه
اش را از سرداب بالا مى آورند.
این دو قضیه عجیب و صدها نظیر آن به ما مى آموزد که تاثیر هر سببى موقوف به خواست خداوندى است که
اسباب راموثر قرار داده است ، زیرا مى بینیم سبب قوى که قطع به تاثیر آن است مانند افتادن از بام دوطبقه سید
که قاعدتا باید خورد شود و بمیرد، کوچکترین اثرى از آن ظاهر نمى شود چون خداى عالم نخواسته و بالعکس ،
افتادن از تخت کوتاه یک وجبى که قاعدتا نباید صدمه اى وارد آورد، چه رسد به کشتن ، سبب مردن مى گردد.
منبع:http://mazhabi.ir
- ۹۳/۰۱/۲۳