« اینجا دلی برای تو پرپر نمی زند »
" وبیان" به نقل از وبلاگ"پایگاه خبری و تحلیلی "ایران اسلامی"" نوشت:
سلام...سلام گروهبان...سلام هم وطن...
سلام شهید...
به رسم ادب بر آن شدم تا دستان خالی خود را با قلم آشنا سازم. شاید بشود تنها نیروی خود را برای تشکر و عذرخواهی نشانت دهم.نشان تو، نشان فرزند شیرخواره ات.

باور کن؛ باور کن گروهبان که توان من بیش از این نیست که ورقی را به جوهر آغشته کرده و در صدد حلالیت طلبی برآیم. تو و خدایت خوب می دانی که این روزها هر قلمی توان خود را ندارد؛ مؤثر که نیست،هیچ ؛ گاهی مقصر هم هست !
تنها خواستم در این سکوت مواضع ،صدایی داشته باشم. اما مگر می شود در این هیاهوی لبخند ها، در این هیاهوی سیاست زدگی ها،در این هیاهوی توافق ها و تفاهم ها،صدایی را به صدایی رساند؟؟!!
صدای این قلم عاجز و ناتوان را کسی نمی شنود؛ اما...
به رسم ادب ؛
از : قلمی خجلت زده
به : دلاور شهید جمشید دانایی فر
امروز که نامه پیش رو را می نویسم، حدود یک هفته از شهادتتان می گذرد. چه می شود کرد؟ یکطرف اهل خون ، طرفی اهل مذاکره !
میدانم و میدانی که حق چیست و کجاست. اما بگذار ساده بگویم: دلی اینجا برای تو نگران نبود. اکنون هم نیست.
این می گوید فلان کشور مسئول است! آن می گوید: اصلا کسی از آنجا با ما تماس هم نگرفته !و دیگری همچنان تعدید می کند. یکی هم آن وسط ...
بگذریم! نگویم بهتر است.
می دانی؟ چند وقتیست حال و هوای همه، هوای مذاکره را دارد.
هوای اینجا هم ...
مذاکرات جواب داد.
برای تو شهادت داشت ؛ برای ما خجالت . برای فرزندت نیز...
بگذریم! نگویم بهتر است.
یکی قدرتش را ثابت کرد؛دیگری جرأتش را. آن یکی هم ...
بگذریم ... فرزندت در پناه حق باشد؛ دوستانت همچنین.
سخنم تا اینجا که: " حلالمان کن "
یک کلام « اینجا دلی برای تو پر پر نمی زند »
- ۹۳/۰۱/۱۱