نهضت سوادآموزی
می گوید: دکتر!

دکتر جواب می دهد: جون دکتر! بفرما دکتر!
دکتر می گوید: خیلی دمغم دکتر.
دکتر هراسان می پرسد: چرا دکتر؟
دکتر جواب می دهد: آخه سواد1، مواد این مردم خیلی خیطه دکتر.
دکتر نفس راحتی می کشد و می گوید: ای بابا دکتر ول کن این حسودا2 رو کدخدا رو بچسب.
دکتر ادامه می دهد: آخه نمی شه. ولی من یه تدبیری کردم. می خوام اینجاها که تعطیل کردیم رو بکنم نهضت سواد آموزی.
دکتر می پرسد: ولی دکتر اون جاها رو که بازرسا قلف زدن.
دکتر جواب می دهد: ای بابا! پس اون کلیده به چه دردی می خوره؟!
دکتر که دیگر سر از پا نمی شناسد شروع می کند به بشکن زدن و خواندن:
بترکه چشم حسود! دکتر مچکریم ! دکتر مچکریم!
...
و این چنین به خیر و خوشی چند صد روز دیگر هم سپری می شود.
1-رجوع شود به سخنان دکتر حسن در اجلاس رؤسای دانشگاهها و مدیران پارکهای علم و فناوری
2- رجوع شود به سخنان دکتر اسحاق در مراسم تودیع و معارفه روسای قدیم و جدید سازمان میراث فرهنگی
- ۹۲/۱۱/۲۸