زمین گیر...
| يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۰۷ ق.ظ
دلتنگ آسمانم و دلگیرم از خودم
گاهی پر از ترانه، گهی سیرم از خودم
هفت آسمان کرانه پرواز، وای من
تا اوج بی کرانه زمین گیرم از خودم
با چشمهام آینه ها هم غریبه اند
آنقدر پر غبار که می میرم از خودم
زخمی بزن به قلب من، این کار ساده ایست
قربانی ام همین دل و شمشیرم از خودم
نامش چه بود؟عشق... بگو کافریست این
من روز و شب پرم، پر تکفیرم از خودم
عقل عاقبت زمام دلش را به عشق داد
دیوانه وار در پی تسخیرم از خودم
حق تو را دلکم، -دل ساده ی سپید-
یک روز می ستانم و می گیرم از خودم...
بوشهر/30/9/92
- ۹۲/۱۱/۱۳