شعر (مناظره غلو با منشی اداره ) از خانم جمیله محمد زاده
" وبیان" به نقل از وبلاگ "دوستدار دانایی" نوشت :
باز هم خانم محمد زاده محبت کردند و شعر جدیدشان را به من عرضه نمودند تا در وبلاگ درج کنم و از این بابت از ایشان کمال تشکر دارم.
این شعر زیبا که در قالب طنز و به لهجه محلی سروده شده را به شما عزیزان تقدیم میکنیم.
مناظره غلو با منشی اداره
غلو اومد اداره ،خورد و خسته اتاق رییس دوباره چفت و بسته
بلا گردونتابم ، دیگ گفتی کمی گَهتر بیو تا در نبسته
برو فردا بیو نشنفته ای تو نمیبینی چقدر آدم نشسته
آقا عرضم کم ،طولش نمیدم برو آقا ریسس دارد جلسه
نگفتیم ما که ماموریم و معذور؟ همه حرفت همین آقا نخسته
دَس اشکسته بارگردنش بی چه سازه دست و دل با هم شکسته
مو دول و بکرکم تو چاه زمزم نویبی تو ز دیدار مو خسته
صبا و پس صباو پس سری ها یکایک اومدیم ما دسته دسته
ز بس خردیم غم دیدار رییسا سر افتین دل کمبیله بسته
از ای زونی برک ها عایدم گشت که ای دنیا بسی بالا و پسته
خداوندا تو مفتاح الفتوحی ده دستم کلید قفل بسته
خدایا شاهدی بر بندگانت نفهمیدند اسرار جلسه
قلم بر کش و بالطفی خطا پوش بکن امضا تو پایان جلسه
غلو عمرش سر اومد دیر فهمید بیاد پشت در هرگز نبسته
غلو مرد و کلام آخرش گفت که بر سنگ مزارش نقش بسته
خیال کردی که دنیا سیت بهارن همیشه مزارش جمازه مسته
برید آقا که فردا کار دارید خدایا تک به تک دارد جلسه
جمیله محمد زاده
- ۹۲/۱۱/۰۱