مهربانی با خانواده
| شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۳۹ ب.ظ
" وبیان" به نقل از وبلاگ"حجـه الاسلام زایرحاجی واعظی لقب"نوشت :
پدرم با همه مردم به خصوص خانواده اش مهربان و دلسوز بود.
بزرگواریهای پدر را هیچ وقت فراموش نمیکنم.
به یاد دارم تازه اولین هدیه خداوند- یعنی یک دختر- نصیبم شده بود.
دخترم مادام گریه می کرد.
آنروز پدرم بنا به سنت همیشگی شان برای ایام دهه اربعین به فاریاب آمده بودند و منزل ما اقامت داشتند.
دخترم آنروز که گریه اش شروع شد تا فردایش مدام گریه میکرد.
مرحوم پدرم تا صبح کنارمن نشسته بودو بچه ام را گرفته بود و تکان می دادتا بلکه آرام بگیرد.
به پدر می گفتم بچه را به من بدهید و بروید استراحت کنید ولی ایشان بابزرگواری فراوان نمی پذیرفت و به من سفارش و تاکید می نمود "برو بخواب خسته شدی دخترم "
تا صبح که بچه را بمن سپرد و گفت " الان می روم اهرم دنبال طبیب. نگران نباش دخترم ".
خداوند ایشان را رستگار بگرداند و در بهشت همنشین پیامبر و اهلبیتش قرار دهد.آمین
نقل شده از : یکی از دختران مرحوم
انس بن مالک میگوید:
«من هیچ کس را ندیدم که با خانواده خود از رسول خدا(ص) مهربانتر باشد.»
ابنکثبر، اسماعیل؛ السیرة النبویة، بیروت، انتشارات دار الکتاب عربی، 1420ق، جزء 40، ج4، ص612.
در روایتی آمده است که پیامبر (ص)، امام حسن و حسین(ع) را میبوسید. "اقرع بن حابس" این را دید و گفت:
«من، ده فرزند دارم که هرگز یکی از آنان را نبوسیدهام.»
رسول خدا(ص) فرمود:
«من چه کنم که خداوند، رحمت خویش را از تو گرفته است؟»
- ۹۲/۱۰/۰۷