گلدون وبلاگی استان بـــوشهر/3

لینک گلدون وبلاگی استان بـــوشهر/ 3 در سایت کشوری حرف تو

مسابقه بزرگ"لبو فروشی بهتر است یا وطن فروشی "

چند روز پیش محمود سریع القلم مشاور رییس جمهور با توهین به رانندگان گفته بود: یک لبو فروش یا راننده تاکسی از 5 صبح تا 12 شب باید در این خیابان ها بدود تا هزینه 3 بچه دانشجویش را در آورد، نه اینکه سر چهار راه از او می پرسند نظر شما در باره برنامه هسته ای و مذاکرات ژنو چیست؟ یک راننده تاکسی چه دانشی دارد که واکنش منطقی به این سوال بدهد.

 

   ***********************************************************

امام(ره) پا برهنگان را ولی نعمت خطاب می کرد، شما چطور؟

" وبیان" به نقل از وبلاگ"یاس های گمشده" نوشت :

 

آقای سریع القلم این روزها مشاور رییس جمهوری اسلامی ایران است.کشوری انقلابی که انقلابش بر اساس مبانی اسلام و توجه به پا برهنگان بنا شده ، اما این آقا رانندگان تاکسی و لبو فروش ها را لایق نمی داند که برای سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند و نظر دهند.

من نمی دانم اگر این آقا دیروز هم چنین اظهار و نظری می کرد، آیا مردم به آقای رییس جمهور رای می دادند

آیا این  نوع برخورد در شان مشاور رییس جمهور است، کسی که مدعی علم و فضل و دانش است.

وای به حال ما با این مشاوران با ادب!

   ***********************************************************

ما لبو می فروشیم و دوستان شما وطن بفروشند

" وبیان" به نقل از وبلاگ"  ღ نگــــــــــــاه انتــــــــــــظار ღ "  نوشت "

آقا دست روی دل ما نگذار که اگر زبان ما باز شود خیلی حرف برای گفتن داریم،

نگذار تا بگویم دوستان دوم خردادی شما الان در کدام شبکه آمریکایی و اوپایی نشسته و وطن خود را به چند می فروشند.

محمود خان سریع القلم، ما لبوفروش هستیم، راننده تاکسی هستیم اما با بصیرت هم هستیم و 9 دی را رقم زدیم و جلوی هر کسی را که بر علیه مردم باشد می گیریم.

دوست من خواب شما انگار آشفته شده است، چرا از بی وفایی آمریکا به ما حمله می کنید، شما از دیگری عصبانی هستید عقده خود را روی ما خالی می کنید.

/ما همه لبو فروشیم/

   ****************************************************

لبوی بی مزه بهتر از خیانت خوشمزه

" وبیان" به نقل از وبلاگ"  جنگ جنگ تا پیروزی "  نوشت "

من امروز سوار تاکسی شدم دیدم راننده تاکسی خیلی تو خودش بود و خلاصه بعد از چند دقیقه سفره دلش رو باز کرد و گفت که حق ما این نیست که کسی را که انتخاب می کنیم بعد به ما توهین کند و این چیز ها من تصمیم گرفتم که درد دل این راننده تاکسی را در وبلاگ بگویم.

این راننده تاکسی که محمد نام داشت گفت: ما لبوفروشان همان ساندیس خور ها هستیم، گاهی هم برای خرج زن و فرزند رانندگی تاکسی می کنیم، خانه که می رسیم کتاب هم می خوانیم آخر دانشگاه رفته هستیم اما کار گیرمان نمی آید.
 

****************************************************

با وفا بی فایی چند

" وبیان" به نقل از وبلاگ"رهسپـاریم با ولایت تا شـهادت " نوشت :

ای روزگار ما بچه های محله صلح آبا، جبری، تنگگ و ... بوشهریم پای شما ایستاده ایم رای دادیم و حالا قصد داریم نظر بدهیم، چه کسی است که جلو ما را بگیرد، عملکرد مال ماست اما شما یک روز این ور هستید و یک روز آن ور.

تا کی می خواهید این گونه برخورد کنید، بی وفایی کنید، بی وفایی چند...

****************************************************

از مرگ موش تا لبو فروش

" وبیان" به نقل از وبلاگ"تنگستان بزرگ" نوشت :

دوم خردادی ها از آزادی و مردم زیاد سخن به میان می آورند و همه از درد مردم می گفتند اما زمانی که مردم به آنها اعتراض می کردند که چرا آرمانهای انقلاب را زیر پا می گذارید؟ چرا این گونه حرکت می کنید وچه وچه آنها برافروخته شده و مردم را نادان خطاب می کردند.

****************************************************

من راننده تاکسی هستم بوق بوق

" وبیان" به نقل از وبلاگ"آسمانی " نوشت :

من راننده تاکسی هستم بوق زدن را خوب بلدم، گاهی برای دوستان بوق می زنیم یعنی ای ول حال شما چطوره؟ بعضی وقت ها هم بوق می زنیم یعنی داداش بکش کنار دست از سر ما بردار، ما دلمان با شما نیست و از این حرف ها...

اما بعضی وقت ها هم بوق می زنیم که آه های داری کجا می رویف یه کم آروم تر اگه اینطوری بری زود کله می شی

و حالا یه بوق از همین نوع به دوست عزیزم خودم آقای سریع القلم مشاور محترم ریس جمهور می زنیم آهای کجا می ری بابا ما پای انقلاب ایستادیم

****************************************************